صبح با غوغای گنجشکها و پرستوها آغاز می شود و من با تو ! وقتی از رخوت خواب جدا می شوم تو در من بیدار میشوی و لبخند را بر روی لبهایم هویدا می سازی!اگر تو در من بیدار نشوی ، صبح بوی خوب همیشگی را نخواهد داشت! من به اشتیاق تو چشمهایم را بر بامدادان می گشایم .... و این برایم دلیل محکمی است تا زندگی را جدی بگیرم و آن را زیباتر از همیشه ببینم! خود را دست کم نگیر!تو شبیه معجزه هایی هستی که دردمندان آن را انتظار می کشند!خود را دست کم نگیر .... چرا که با تو هر روز انسانی،بیدار می شود !انسانی به بامدادان سلام می کند! انسانی از نو شروع می شود.
از تو سپاسگزارم از تو که در من بیدار می شوی و بیدارم می کنی و بیداری ام می بخشی....
محبوب من ...
تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین
همه ی غمم بُوَد از همین، که خدا نکرده خطا کنی
«هاتف اصفهانی»