مکتوب

یعنی از یک ذهن تراویده ـ قلمی شده؛گذاشته و گذشته

مکتوب

یعنی از یک ذهن تراویده ـ قلمی شده؛گذاشته و گذشته

باید باران ببارد!!!

بر بلندای کوهی که از اندوههایم برافراشته شده ، ایستاده ام و به دامنه های

سرسبزی که چراگاه دروغگویان و نامردان است چشم می دوزم .

چقدر حقیرند از این ارتفاع؟!!  چون موران بیابانی ، چون موریانه هایی گرسنه

. . . می روند و می گذرند و خیانت می کنند و دشنام می دهند و گاه به نابودی

یکدیگر همت می گمارند و آنقدر مشغولند که مرا در این اوج نمی بینند!

من با همه  اندوههایم از این روزگار راضی ام . . . و آنها با همه  نعمتها و خوراکیها ، حریص و طماع و پلیدند !!

ابرها می رسند و نوید باران می آورند . . . و من مشتاقانه لحظه ای را انتظار

می کشم که باران ببارد و روحم را بشوید و اندکی از دردها و اندوههایم راپاک کند .... آنگاه شاید در بارشی شدید ، آب در لانه  موران و موریانه هاراه یابد و آنها را بیاشوبد . . . تا بدانند که خراب کردن آشیانه  دیگران چه طعم تلخی دارد!سرم را به سوی آسمان می گیرم و چشمهایم را می بندم و از اعماق قلبم

دعا می کنم تا باران بگیرد و سیلی راه بیفتد و ددان و بدان را آب ببرد به سوی

فاضلابهایی که متعفن و کثیف اند...  دعا می کنم و برقی میزند و رعدی در جانها لرزه می افکند و من امیدوار می شوم که شاید این بار ، باران برایمان کاری بکند!!!